
حکایت نگاری صفحه 104 نگارش دوازدهم (سوداگری بار آبگینه داشت)
پاسخ و بازنویسی حکایت نگاری صفحه 104 نگارش پایه دوازدهم (سوداگری بار آبگینه داشت)
جواب بازنویسی حکایت نگاری صفحه ی ۱۰۴ نگارش 3 پایه دوازدهم
رسانه تفریحی سنتر در این مطلب به جکایت نگاری صفحه 104 کتاب نگارش پایه دوازدهم پرداخته است و در ادامه چند نمونه پاسخ برای شما دانش آموزان عزیز آماده کرده است ….
حکایت زیر را بخوانید و آن را به زبان ساده بازنویسی کنید
سوداگری بار آبگینه داشت. یکی از باج گیران عنان بارگیرش بگرفت و بر آن بار آبگینه چوب دست خویش محکم فرو کوفت و گفت : ای رفیق، چه در بار داری ؟
گفت : اگر چوب دیگر زنی هیچ!
داستان و ماجرای حکایت :
در زمان های دور در شهری بزرگ تاجری مغازه ای داشت.
تاجر مرد بسیار خوبی بود.
مغازه ی تاجر شیشه و بلور بود.
پس از گذشت چند وقت ، تمام وسایل تاجر به فروش میرود و طبق معمول باید برای جنس به خارج از شهر میرفت.
به خانه رفت و آذوقه و هرچی برای مسافرت لازم بود جمع کرد.
چندین شتر به راه انداخت و عازم سفر شد.
چند روزی در راه بود تا به مقصد رسید ، سپس معامله خود را انجام داد و عازم بازگشت به شهر خودش شد.
هنگام بازگشت مجبور بود از بیابانی عبور کند ، پس از چند ساعت راه در بیابان خسته شد و اطراق کرد.
غذایی خورد و آبی نوشید و به راه منزل افتاد.
در بین راه راه زنان و باج گیران جلوی تاجر و بارش را می گیرند.
رئیس راهزنان پیاده میشود و افسار یکی از شترهای تاجر را می گیرد.
در همین حال راهزن با عصایش محکم بر روی بار تاجر که پر از شیشه بود زد و پرسید : ای دوست من در بار شترهایت چه داری ؟
تاجر لبخندی و زد و گفت : اگر یکبار دیگر با عصایت به بارم بزنی هیچی ندارم.
معنی حکایت :
تاجری بار شیشه و بلور داشت.
یکی از باج گیران ( کسانی که سد راه مردم میشوند و پول و کالای زور دریافت میکنند ، معنای دزد و راهزن هم میتوان بدهد )
افسار اسبش ( شتر هم میتوان گفت کلا شامل چهارپایان که میتوان با آنها بارکشی کرد میشود)
را گرفت و با چوب دستی ( عصا ) محکم بر روی شیشه ها کوبید و گفت : ای دوست در بارت چی داری؟
تاجر پاسخ داد : اگر یکبار دیگر بزنی هیچی ندارم!
دوازدهمی ها شاید این مطالب به دردتان بخورد – اینجا کلیک کنید

عالی ممنون🌹
خوب بود