بازنویسی حکایت صفحه ۶۶ نگارش هفتم (حکایت نگاری شخصی خانه به کرایه گرفته بود)
جواب صفحه 66 نگارش هفتم (بازنویسی حکایت نگاری شخصی خانه به کرایه گرفته بود)
حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود صفحه ۶۶ نگارش هفتم
پایه هفتم – درس پنجم – صفحه ۶۶ نگارش هفتم – حکایت نگاری
جواب صفحه ۶۶ نگارش هفتم
رسانه تفریحی سنتر در این مطلب به یکی از حکایت نگاری های صفحه 66 کتاب نگارش پایه هفتم– درس پنجم پرداخته است و در ادامه چند نمونه بازنویسی این حکایت برای شما دانش آموزان عزیز آماده کرده است ….
متن حکایت صفحه 66 نگارش هفتم:
«شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.» عبید زاکانی
بازنویسی حکایت – 1:
یک نفر و یک شخص خانه ای اجاره گرفته بود ولی چوبهای سقف این خانه بسیار صدا میداد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای از نوسازی و دوباره سازی سقف خانه با او صحبت کرد. صاحبخانه در جواب به حرف مرد گفت: چوبهای سقف که صدا میدهند ذکر خداوند را به جا میآورند. مرد مستاجر ادامه داد: حرف شما صحیح است اما میترسم که ذکر این چوبهای سقف خانه به سجده برسد. نتیجه گیری این موضوع این است که اگر کارهایمان را با بهانه و پشت گوش انداختن به پیش ببریم در آخر آن کارها نابود می شوند و با ریزش سقف بر روی زمین به پایان خواهد رسید.
بازنویسی حکایت – 2:
شخصی خانه ای را اجاره کرده بود . اما چوب های سقف قدیمی بود وبسیار سر و صدا می کرد .شخص به نزد صاحب خانه رفت و برای بازسازی و تعمیر سقف با او حرف زد . صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت : چوب های سقف که سر و صدا می کنند ذکر خداوند را به جای می آورند . مرد گفت : حرف شما درست است اما میترسم که ذکر و عبادت چوب های سقف خانه به سجده برسد.
بازنویسی حکایت – 3:
یکی از روزها،یک شخص به نام محسن در خارجه زندگی می کرد.کار او،عکاسی بود.ازمکان های تاریخی شهرها،عکس می گرفت.تا اینکه یک روز به اوگفتند که در روز پنجشنبه به باکو سفر کندوازجاهای دیدنی عکس بگیرد.وسه شنبه برگردد.به خانواد خود گفت ولی انها راضی نبودند پس تصمیم گرفت که خودش به آنجا برود.پس خانه کوچکی کرایه کرد.وپنجشنبه فرا رسید.وقتی به آنجا رفت حسن به پیشواز او آمد همان صاحبخونه.تا محسن را به خانه اس راهنمایی کند وقتی خانه را دید که
قدیمی است .وقتی وارد خانه شد دید سقف آن از چوب است چدب هایش مدت هاست پوسیده سده است ،وبسیار صدا می دهند ولی شب ها نمی توانست راحت بخوابد و استراحت کند .دریکی از روز ها محسن به حسن مراجعه کرد که انجا را نوسازی کنند ول.
منتظر شما هستیم …
بازنویسی حکایت – 4:
یک نفر از شخصی خانه ای اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف خانه زیاد صدا می داد.
شخص پیش صاحب خانه رفت و درباره تعمیر و نوسازی خانه با او صحبت کرد.
صاحب خانه در جواب آن شخص گفت: چوب های سقف صدا نمی دهند، بلکه آنها دارند ذکر خدا را می گویند.
مرد مستاجر گفت حرف شما درست است اما میترسم چوب ها بخواهند سجده به جا بیاورند.
نتیجه این حکایت این است که اگر بخواهیم کارهایمان را با پشت گوش انداختن به پیش ببریم، یک روزی نتیجه کارها مثل سقف خانه بر سرمان خراب می شود.
بازنویسی حکایت – 5:
روزی مردی به مسافرت رفت.
هنگام غروب آفتاب به روستایی رسید و تصمیم گرفت شب در آنجا بماند.
پیرمردی را دید و از او پرسید: در کجا می توانم استراحت کنم؟
پیرمرد پاسخ داد: من اتاقی از خانه ام را به تو اجاره می دهم، مرد پذیرفت و با پیرمرد به سوی خانه رفت.
خانه پیرمرد قدیمی و با چوب ساخته شده بود.
در آنجا متوجه شد وقتی باد می آید، سقف خانه صدا میدهد.
صبح که می خواست حرکت کند، به پیرمرد گفت: پدر جان سقف خانه صدا میدهد. بهتر است تا بدتر نشده، آن را تعمیر کنی.
پیرمرد گفت: چیزی نیست؛ چوب های سقف خانه، خداوند را عبادت می کنند و آن صدایی که میشنوی، زمزمه عبادت آنهاست.
مرد گفت: درست است؛ اما من نگران این هستم که چوبهای سقف بعد از ذکر و دعا به سجده بیفتند از سقف جدا شوند و به زمین بیفتند
صفحه بعد :
جواب فعالیت صفحه 71 نگارش هفتم (بندهای زیر را بخوانید…)
مرسیییییی
afarin matlab khobi bood
فوق العاده هستید سپاس بیکران
خیلی سایت خوبی دارین
دستتان درد نکند. تبارک الله
سلام.خدا قوت.خیلی عالی بود.من که خیلی استفاده کردم.دستتئن درد نکنه
فقط میتونم بگم عالی ممنون از tafrihicenter
خیلی ممنون عالی بود
عالیه میتونست بهتر باشه
از شما خیلی خیلی ممنونم
منابع این مطلب کجاست؟
ممنون کامل بود
واقعا ممنون. خدا از شما راضی باش که برای ما بدون هیچ چشم داشتی زحمت میکشید. شیر مادر حلال تون باشه
فوق العاده س براتون آرزوی سلامت شادی دارم
خیلی ممنون بسیار عالی
خیلی ممنون از توضیحاتون خوبتون
مطلبتون بسیار مفید بود
خیلی ممنون🙏❤
مطالب خوبی به نظر میان سپاس
من یکی از کاربران دائمی سایت شما هستم
کانال تلگرامی هم دارید ؟
مچكرم ازتون بابت همچين سايت خوبي
سلام با تشکر فراوان از شما خیلی خیلی خوب و مفید بود
واقعا ارزش وقت گذاشتن داشت
خیلی خوب بود . ممنون از سایتتون
بسیار عالی بود. سپاسگزارم
چرا اینقد کم؟
خوب بود و خیلی بازنویسی داش دمتون گرم.
خیلی خوبه ممنون از لطف بی دریغتون
چطوری میتونیم از آخرین مطالبتون باخبر بشیم
عالییه دمتون گرم
کجا می تونم اطلاعات کاملتری درباره این موضوع پیدا کنم
مطلب خوبی بود
عالییییییین اینا
عالیه دست شما درد نکند👏
خسته نباشین
بسیار مفید و عالی حال کردم خسته نباشید ….
Awli bood
عالی بود دستتون درد نکنه
سلام عالی بود
very goooooooooooood
سلام متن شماره 3 خیلی غلط املایی داشت
مررسی عالی بود دمت گرم
خیلی ممنون که بازم به دادم رسیدید.
خوب بود.
من کلاً از کتاب نگارش بدم میاد.اگه موافقی لایک کن👍❤
حرف نداشت👌🏻
موفق باشید.
خوب بود ولی بازنویسی حکایت ۳ خیلی خراب بود نه نقطه داشت بعضی کلماتش وهمچنین غلط املاییم داشت
میتونیم توی سایت شما مطلب بنویسیم؟
عااااالی بود . شب امتحان ب دادم رسید . مررررررررسی
سپاس فراوان. خدا قوت
بسیار عالی بود. با سپاس فراوان..
عاااااااااااالی بود
مطالب واقعا مفیدن مرسی که هستین
بابا دمتون گرم خیلی کمک کردید
یعنی عاشقتونم که انقد خوبین ?????????????????
مرسی از لطفا شما زحمت کشیدن
خیلی عالی و بی نظیره
واقعامتشکرم خداخیرتون بده..فوق العاده ودرجه یک
ممنون بابت زحماتتون واقعا اطلاعات ارزشمندی هستن وبرای شب امتحان بسیار عالی ومارو باسوالات مهم اشنا میکنن
از نظر بنده،بازنویسی شماره یک و چهار از همه بهتر است.زیرا،بهتر معنی و شاخ و بن به حکایت دادید.