
حل تمرین ، گام به گام درس هشتم 8 عربی دهم + ترجمه درس
گام به گام ،حل تمرین درس هشتم 8 عربی پایه دهم + ترجمه درس
متن معنی و ترجمه ، پاسخ تمرینات (درس هشتم) عربی دهم [pdf]
پایه دهم – عربی دهم (ریاضی و تجربی) – درس هشتم – صفحه ی 97 تا 110
رسانه تفریحی سنتر در این مطلب به درس هشتم 8 کتاب عربی پایه دهم پرداخته است و در ادامه ترجمه و جواب و حل تمرینات را برای شما دانش آموزان عزیز آماده کرده است ….
حل تمرینات درس هشتم عربی دهم + ترجمه :
ترجمه درس هشتم و حل تمام تمرین های درس هشتم کتاب عربی دهم در یک فایل pdf جمع آوری شده است ، که در ادامه می توانید دانلود بفرمایید …
– – – – – – – – – – –
ترجمه و معنی درس هشتم عربی پایه دهم :
صِناعَةُ التَّلميعِ فی الْاَدَبِ الْفارِسی
صنعت تلميع درادبيات فارسی
إنَّ اللُّغَةَ الْعَرَبيَّةَ لُغَةُ الْقُرآنِ وَ الْاَحادیثِ وَ الْاَدعيَةِ فَقَد اسْتَفادَ مِنهَا الشُّعَراءُ الْایرانيّونَ
قطعا زبان عربی زبان قرآن و احادیث و دعاهاست و بسياری از شاعران ایرانی از آن استفاده کرده اند
وَ أَنشَدَ بَعضُهُم أَبياتاً مَمزوجَةً بِالْعَرَبيَّةِ وَ الْفارِسيَّةِ وَ سَمَّوها بِالْمُلَمَّعِ؛
و برخی از آنها ابياتی را آميخته به عربی و فارسی سروده اند و آن را مُلمّع ناميده اند ؛
لِکَثير مِنَ الشُّعَراءِ الْایرانيّينَ مُلَمَّعات ، مِنهُم حافِظ الشّيرازیُّ وَ سَعدیٌّ الشّيرازیُّ وَ جَلالُ الدّینِ الرّومیُّ الْمَعروفُ بِالْمَولَوی .
بسياری از شاعران ایرانی مُلمّعاتی دارند از جمله : حافظ شيرازی و سعدی شيرازی و جلالُ الدّین رومی معروف به مولوی.
مُلَمَّعُ حافِظ الشّيرازی لِسانِ الْغَيبِ : ( مُلمّع لسان الغيب حافظ شيرازی)
از خون دل نوشتم نزدیك دوست نامه إنّی رَأَیتُ دَهْراً مِنْ هَجْركِ الْقيامَه
نامه اى با دل خونين براى محبوبم نوشتم “که من روزگار را در دورى تو مانند قيامت دیدم “
دارم من از فِراقش در دیده صد علامت لَيْسَتْ دُموع عینی هٰذی لَنا الْعَلامَه ؟
من ازدورى او صدها نشانه درچشم دارم ، ” آیا اشك هاى این دوچشم من ، نشانه وعلامت برای مان نيست ؟ “
هر چند کازمودم از وی نبود سودم مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب حَلَّتْ بِهِ النَّدامَه
هرچه که تجربه کردم ، ازجانب او فایده اى به من نرسيد ” هرکس آزموده را بيازماید ، پشيمانى نصيبش می شود “
پرسيدم از طبيبی احوالِ دوست گفتا فی بُعْدِها عَذابٌ فی قرُبِهَا السَّلامَه
ازطبيبى درباره احوال محبوبم سوال کردم ، گفت : ” در دوری و هجرانش رنج وعذاب و درنزدیکى اش سلامتی و آسایش است “
گفتم ملامت آید گر گِرد دوست گردم وَاللّهُ رَأَیْنا حُبّاً بِال مَلامَه
گفتم اگر زیاد به دوست مشغول شوم مورد سرزنش واقع مى شوم “به خدا سوگند که ما عشقى را بدون مالمت وسرزنش ندیدیم“
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شيرین حَتَّی یَذوقَ مِنْهُ کَأْساً مِنَ الکَرامَه
حافظ درازاء دادن جان شيرین خواستار جامى شده است ، ” تا ازآن (دادن جان( ، جامى ازکرامت عشق بچشد “
مُلَمَّعُ سَعدی الشيرازیّ (مُلمّع سعدى شيرازى)
سَلِ ا لمَصانِعَ رَکْباً تَهيمُ فِی ا لْفَلوَاتِ تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فُراتی
از آب انبارها دربارة سوارانی که در بيابان ها تشنه اند بپرس .تو قدر و ارزش آب را چه مى دانى ، وقتى درکنارفرات هستى
شبم به روی تو روزست و دیده ام به تو روشن وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشيَّتی و غَداتی
شبم با دیدن روى تو مثل روزاست وچشمم با دیدن روى تو روشن مى شود. ” واگر مرا ترك کنی ، شب و روزم مساوى است “
اگر چه دیر بماندم اميد بر نگرفتم مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبی یَقول إنَّكَ آتی
گرچه مدّت زیادى انتظارکشيدم ، امّا اميدم را از دست ندادم ، ” زمان گذشت و دلم مى گوید که تو مى آیى “
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنيدم اگر گِلی به حقيقت عَجين آب حياتی
من انسانى به زیبایى تو نه دیده ام و نه شنيده ام ، اگر خمير آفرینش تو از آب وگِل است ، حقيقتا آغشته به آب زندگانى است .
شبان تيره اميدم به صبح روی تو باشد وَ قَدْ تُفَتَّشُ عَينُ الْحَياةِ فی الظُّلُماتِ
شب هاى تاریك من به اميد دیدن روى تو صبح مى شود، ” وگاهى چشمة حيات درتاریکى ها جستجو مى شود “
فَکَمْ تُمَررُ عَيشی وَ أَنتَ حامِلُ شَهْدٍ جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی
چقدرزندگيم را تلخ مى کنى درحالى که تو این همه شهد وشيرینى داری ! ازدهان شيرین تو جواب تلخ شنيدن زیباست !
نه پنج روزه ء عمرست عشق روی تو ما را وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتی
عاشق روى تو بودن براى ما فقط این پنج روزه عمردنيا نيست ، ” اگرخاك قبرم را ببویى ، بوى عشق را مى یابى “
وَصَفْتُ کُلَّ مَليح کَما تُحِبُّ وَ تَرْضَی محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
هرزیبا روى با نمکی را وصف کردم همانطور که دوست دارى ومى پسندى ” ستایش هاى تورا چگونه بيان کنم که فراتر از وصف کردن هستى “
أَخافُ مِنكَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغيثُ وَ أَدنو که هم کمند بلایی و هم کليد نجاتی
ازتو مى ترسم و به تواميد دارم وازتوکمك مى خواهم و به تو نزدیکى مى جویم ” که هم دامگه بلا هستی وهم کليد نجات و رهایى هستى“
ز چشم دوست فتادم به کامه ء دل دشمن أَحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی
به دلخواه وخواست دشمن ، ازچشم دوست افتادم و بى ارزش شدم ، ” دوستانم مرا ترك کردند همان طورکه دشمنانم مى خواهند “
فراقنامة سعدی عجب که در تو نگيرد وَ إنْ شَکَوْتُ إلَی الطَّيرِ نُحْنَ فِی الْوُکَناتِ
شگفتا شرح نامه جدایى سعدى درتو اثرنمى کند! ” واگر به نزدپرندگان شکایت ببرم ، درلانه ها مى گریند وناله سرمى دهند “
- درس 08
سرویس جدید : تاپ تن تفریحی سنتر
منابع این مطلب کجاست؟
موفق باشید.
خیلی خوب بود . ممنون از سایتتون
شما کانال تلگرام هم دارین؟
تشکر خیلی عالی بهتر از این نمیشه
ممنون بابت کار ارزشمندتون
عالیه میتونست بهتر باشه
مررسی عالی کارت چیزی کم نذاشتی
مچكرم ازتون بابت همچين سايت خوبي
دمتون گرم عالی بود
به نظر من خوبه
فوق العاده س براتون آرزوی سلامت شادی دارم
مررسی عالی بود دمت گرم
بهترین سایت هستید . خیلی ممنونم
یعنی عاشقتونم که انقد خوبین ?????????????????
بیشتری بنویسین لطفا