انشا حمل یک قالب یخ بدون دستکش (صفحه 62 نگارش هشتم)
انشا درباره حمل یک قالب یخ بدون دستکش (صفحه 62 نگارش پایه هشتم)
انشا با موضوع درمورد حمل یک قالب یخ بدون دستکش
پایه هشتم – درس پنجم – صفحه ی ۶۲ و ۶۳ – حمل یک قالب یخ بدون دستکش
رسانه تفریحی سنتر در این مطلب به یکی از موضوع های انشا صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم – درس پنجم پرداخته است و در ادامه چند نمونه انشا با موضوع (طعم لبوی داغ در یک روز برفی) برای شما دانش آموزان عزیز آماده کرده است ….
انشا درمورد حمل یک قالب یخ بدون دستکش – شماره 1
بند مقدمه (زمینهسازی)
این صحنهای که قصد توصیف کردن آن را دارم، هنوز برای خودم به راستی دردناک است. هر بار با به یاد آوردن آن، بر بیعدالتی دنیا، خشم میگیرم و از این که نتوانستم کاری برای پسرک کوچکی که قالب یخی را حمل میکرد انجام دهم، دلخور میشوم. این صحنه مربوط به پسرک کوچکی است که برای مغازه آبمیوه فروشی کار میکرد و من او را در حین حمل قالب یخ تماشا کردم.
بندهای بدنه (متن نوشته)
پسرک در حالی که قالب یخ بزرگی به شکل مکعب مستطیل را در دستانش گرفته بود، از کوچهای در سمت راست پیچید. لباسهایش کهنه و کلاه رنگ و رو رفتهای بر سر داشت. کفشهایش از حالت اصلی خود درآمده و کج و وارفته بودند. اما از همه غم انگیزتر دو دست کوچک و نحیفش بود که قالب یخ بزرگی را حمل میکردند.
عجیب بود که نه دستهای پسرک با دستکشی پوشانده شده بود و نه قالب یخ روپوشی داشت! اگر هم نمیتوانستم حدس بزنم که چه رنجی را از حمل قالب یخ با دستهای بدون پوشش خود میکشد، این از حالت چهره و شکل راه رفتنش کاملا هویدا بود.
پسرک آرام آرام قدم برمیداشت. به نظر میرسید که هم سنگینی یخ و هم سوز انجماد آن، آزارش میداد. چند بار دیدم که دستانش را زیر بار سرمای یخ، کمی جا به جا کرد. انگشتانش از شدت سرما به یخ چسبیده بود و به سختی آنها را از بدنه یخ جدا میکرد.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
در نهایت به مغازه آبمیوه فروشی رسید و یخ را در جای خود گذاشت. کمر راست کرد و دستانش را که از سرما قرمز شده بود، به هم سایید و با حرارت نفس خود، سعی به گرم کردن آنها داشت. از خود پرسیدم چرا پسرک حتی دستکشی به دست نداشت تا با آزار کمتری یخها را حمل کند و یا چرا حتی یک تکه پارچه میان یخ و دستهای او، استفاده نشده بود؟!
**********
انشا حمل یک قالب یخ بدون دستکش – شماره 2
مقدمه : برای خنک شدن دوغ های سر سفره ، به سراغ قالب های یخ می روم.همین که چشمم به چهارگوش های سفید براق می افتد،شیطنتم گل می کند تا بین مسیر آشپزخانه تا سفره ی پهن شده ی توی حیاط ، با آن ها بازی کنم .
بدنه : یکی از آن ها را بر می دارم. هر 6 بعدش را خوب لمس می کنم. از خنکی آن ها لذت می برم و آن را تند تند از این دستم به آن یکی می فرستم تا وقتی که آب شود.خاطرات درس و مدرسه برایم تداعی می شود.تکالیف مدرسه ما را هی این ور و آن ور می کنند تا وقتی که چهارشنبه شود و ما آب شویم. بعد آن هم به صورت کنترل از راه دور ما را مجبور می کنند تا برویم توی فریزر و آخر هفته را با فکر تکالیف شنبه یخ ببندیم و کاملا آماده آماده باشیم ، آماده برای زجر و عذابی دوباره .
یکی دیگر از یخ ها را بر میدارم و این بار آن را به نوک زبانم نزدیک می کنم و لیسش می زنم.مزه برف های زمستان را می دهد.بوی ماهی ، سبزی ، نخودفرنگی و هویج را هم می دهد. درست مثل ما محصل ها که ریاضی و شیمی و فیزیک و عربی می خوانیم، از هر کدام دو سه کلمه و فرمولی بلدیم اما مدتی که آن ها را نمی خوانیم ، بویشان از بین می رود و ما می مانیم بدون هیچ اثری از دروس مدرسه .
همانطور که دارم با تکه های یخ خودم را سرگرم می کنم ، صدای مادرم را از توی حیاط می شنوم که می گوید : “چیکار میکنی! زود باش دیگه” . درست مثل معلم های مدرسه. آن ها ظاهرا بنّای آینده کشور هستند و می خواهند ما دانش آموزان را برای آینده فرد مفید به بار بیاورند ولی وجدانا ، آیا این کار با فیزیک و شیمی و کنکور و … شدنی است؟ اصلا فرصتی برای تفکر و اندیشه برای دانش آموزان هست؟ همه وقت ما با تست و تمرین و فکر کنکور و آزمون تیزهوشان پرشده است.ذهن ما تحمل ورود خلاقیت را ندارد.بله ، نسل ما این است .
نتیجه : سه سوته یخ های ناقص شده را به داخل سینک پرتاب می کنم و خود را با تنها قالب یخ باقی مانده به سر سفره می رسانم. در همین حال ، فکرهایی را هم که در این مدت می کردم را با ناراحتی و نا امیدی از سرم انداختم بیرون و به فکر آینده ای نامعلوم به سر سفره رفتم.
**********
انشا درباره حمل یک قالب یخ بدون دستکش – شماره 3
یک روز با دوستانمان جشنی را در مدرسه برگزار کردیم. کارمان را گروهی انجام میدادیم؛ هرکسی مسئول کار جداگانه ای بود و من هم مسئول حمل قالب بزرگ یخ! انقدر عجله داشتم که قالب یخ را بدون دستکش برداشتم.
اولش فقط سرمای معمولی آن را احساس می کردم اما مسیر طولانی حیاط مدرسه را که طی کردم، یخ آن قدر دستانم را سرد کرده بود که از عمق سرمای یخ، دستانم می سوختند! نه می توانستم به راحتی راه را ادامه دهم نه می توانستم یخ را ول کنم و به زمین بیندازمش.
خلاصه گرفتار شده بودم! قالب یخ را کمی با انگشتانم سمت ساعدم هل میدادم تا کمی سوزش انگشتان دستم آرام شود. برای اینکه سوزش دستم یادم برود هر از گاهی به دوستانم که مشغول کارهای دیگری بودند نگاه می کردم.
تا اینکه به سالن مدرسه رسیدم و قالب یخ را کمی شستیم ( تا بهداشتی تر باشد!) و درون ظرف بزرگ شربت آلبالو انداختیم. چه شربتی شود! بعد رفتم به آبدارخانه و انگشتانم را چند دقیقه روی گرمای شعله گاز گرفتم تا کمی آرام شود!
دوستانم هم مرا می دیدند و می خندیدند. من هم چاره ای جز خندیدن همراه آن ها نداشتم! خلاصه روز قشنگ و یخی ای در روز گرم بهاری داشتیم!
**********
منابع : setare – 7sc – daneshchi
صفجه بعد:
خیلیییی مفید بود،ممنون
شما پیج اینستا هم دارین؟
خیلی ممنون که بازم به دادم رسیدید.
خوبه
خیلی عالی بود
aaaaliii bood
عالیه دست شما درد نکند👏
چرا اینقد کم؟
اکانت اینستا هم دارید؟
so nice
دستتان درد نکند. تبارک الله
خیلی خوب بود
سایتوتن عالییییییییییی هستش واقعا🙏🙏👌👌👏👏
ممنون بابت زحماتتون واقعا اطلاعات ارزشمندی هستن وبرای شب امتحان بسیار عالی ومارو باسوالات مهم اشنا میکنن
مطلب خوبی بود
عالی بود ممنون از زحمت کشان
خوب بود تقریبا
با اجازتون بازنشر شد
کجا می تونم اطلاعات کاملتری درباره این موضوع پیدا کنم
چه سایت قشنگی دارین
یعنی عاشقتونم که انقد خوبین ?????????????????
عااااالی بود . شب امتحان ب دادم رسید . مررررررررسی
ایول بهتون:) خیلی خوب بود
واقعا خیلی واسه امتحانم کمکم کرد مرسی ازتون
ممنون کامل بود
خوبه عالی پرفکت
بسیار عاللییی دراین شرایط خیلی بدردمیخوره 😘😘
مرسی
درود بر شما عالی است
بسیار عالی بود. با سپاس فراوان..
خیلی خوبه ممنون از لطف بی دریغتون
بیشتری بنویسین لطفا
این مطلب حرف نداشت
سایتتون واقعا عالیه
بازم درمورد این موضع مطلب بزارین
میشه مطلب رو توی وبلاگ خودم بزارم؟
بسیار مفید و عالی حال کردم خسته نباشید ….
دمتون گرم عالی بود
خییلی عالیع 😍😍😍😍
مطلب خوبی بود همکار گرامی
من یکی از کاربران دائمی سایت شما هستم
با سلام ان شا الله موفّق و پیروز باشید سپاس از زحمات شما و سایت بسیار خوبتان که راه گشا است
عالی از سایت عالیتون
واقعامتشکرم خداخیرتون بده..فوق العاده ودرجه یک
مررسی عالی بود دمت گرم
ممنونم. خیلی لطف کردین. 🙏🧡
بي شك بهترينين❤️❤️